الدرسُ الخامس عَشَرَ
الشّاعِر المُلْتَزِم
کانَ السَّیِّدُ الحِمْیَرىُّ مِنَ الشُّعَراءِ المُلتَزِمینَ فـى
القَرْنِ الثانـﻰ لِلهجْرةِ و کانَ یُدافِعُ عَن الحقِّ و یُهاجِمُ الظّالِمینَ و
لذلکَ أصبَحَ مَبغُوضاً عندَ الاُمَویّینَ،
درس پانزدهم
شاعر متعهد
سید حمیری از شاعران متعهد قرن دوم هجری بود، از حق دفاع میکرد و بر
ستمگران میتاخت و به همین خاطر نزد امویان مورد نفرت واقع شد.
لأنَّهم
کانوا یَزْرَعونَ بُذُورَ الحِقْدِ و العَداوةِ لآلِ علىٍّ (ع) فـى قُلوبِ النّاسِ
و کانَ السّیِّدُ الحِمْیَرِىُّ یُحبِطُ خُطَّةَ الأمویّینَ و یَنْصُرُ آلَ
البَیْتِ (ع) و یُبَیِّنُ فضائلَهم للنّاسِ بِشَجاعةٍ، و کانَ یَقولُ: "لَمْ
أترُکْ فَضیلةً لِعلىٍّ و آلِهِ إلّا نَظَمْتُ حولَها شِعراً".
و نَحنُ نَعلَمُ أنَّ مَدْحَ آلِ البیتِ (ع) فـى عَصْرِ الأمویّینَ ما
کانَ أمْراً بَسیطاً بَلْ کانَ فـى أکثرِ الأحیانِ یُسَبِّبُ قَتْلَ قائلِهِ أوْ
تَشریدَهُ و حِرمانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ.
چون آنها
تخم کینه و دشمنی را نسبت به خاندان علی(ع) در دلهای مردم میکاشتند و سیّد حمیری
نقشه امویان را ناکام میکرد و اهل بیت(ع) را یاری مینمود و با شجاعت فضایل آنها
را برای مردم روشن میساخت و میگفت" فضیلتی از علی و خاندان او را رها نکردم
جز اینکه در مورد آن شعری سرودم"
و ما میدانیم که مدح اهلبیت(ع) در عصر امویان کار سادهای نبود بلکه
در بیشتر مواقع قتل گوینده یا آوارگی و محروم شدن او را از حقوقش موجب میشد.
ذاتَ
یومٍ جاءَ أحدُ أصحابِ الامامِ الصّادقِ (ع) إلیه و بَدَأ بالسِّعایَةِ و قَالَ
للإمامِ (ع): إنّ السّیِّدَ یَرتَکِبُ بَعضَ الذُّنوبِ فلِماذَا تُدافِعُ عَنْه؟!
الإمامُ (ع) لَمْ یَقبَلْ أنْ یَطْرُدَ السیِّدَ الحِمْیَرِىَّ
بِسَبَبِ ذَنبٍ من الذّنوبِ مَعَ عِلْمِهِ أنَّ أعمالَ السیِّدِ الحَسنَةَ أضعافُه.
فأجابَهُ قائلاً: "إنْ زلَّتْ عَنْه قَدَمٌ فَقَدْ ثَبَتَتْ له
اُخرَی".
روزی یکی
از اصحاب امام صادق(ع) نزد وی آمد و شروع به بدگویی کرد و به امام(ع) گفت: سیّد
بعضی از گناهان را مرتکب میشود پس چرا از او دفاع میکنید؟!
امام(ع) قبول نکرد که سیّد حمیری را به خاطر گناهی طرد کند با علم به
اینکه کارهای خوب سید چند برابر آن بود و به او پاسخ داد و فرمود: " اگر قدمی
از وی بلغزد دیگری استوار می ماند".
جمال
العِلْمِ و الأدَبِ
لَیسَ
الجمالُ بأثْوابٍ تُزَیِّنُنا
إنَّ الجمالَ جَمالُ العلمِ و الأدَبِ
لَیسَ الیتیمُ الّذى قَدْماتَ والِدُهُ
بَلِ الیتیمُ یَتیمُ الْعِلْمِ و الأَدبِ
و قیلَ:
رَضِینا قِسْمَةَ الجَبّارِ فینا
لَنا عِلمٌ و لِلجُهّالِ مالُ
فإنَّ المالَ یَفنَی عَنْ قریبٍ
و إنَّ
العلمَ لیس لَهُ زَوالُ
زیبایی
دانش و ادب
زیبایی جامههایی نیستند که ما را میآرایند، زیبایی به دانش و ادب
است.
یتیم کسی نیست که پدرش مرده باشد بلکه یتیم،یتیم دانش و ادب است.
و گفته شده است:
از قسمت خداوند توانا که به ما داده خشنودیم که ما دانش داریم و
نادانان ثروت
چون ثروت به زودی از بین می رود ولی دانش نابودی ندارد.
وَ قیلَ:
العِلْمُ فـى الصَّدرِ مِثلُ الشّمسِ فـى الفَلکِ
و العَقلُ لِلْمَرْءِ مِثلُ التّاجِ للمَلِکِ
اُشدُدْ یَدَیکَ بحَبلِ العِلْمِ مُعتَصِماً
فالعِلمُ للمَرءِ مِثلُ الماء للسَّمَکِ
و گفته شده است:
دانش در سینه چون خورشید در آسمان است و عقل برای انسان مانند تاج
برای پادشاه است.
دستانت را بر ریسمان دانش محکمدار، زیرا دانش برای انسان مانند آب
برای ماهی است.
وَ قیلَ:
العِلْمُ فـى الصَّدرِ مِثلُ الشّمسِ فـى الفَلکِ
و العَقلُ لِلْمَرْءِ مِثلُ التّاجِ للمَلِکِ
اُشدُدْ یَدَیکَ بحَبلِ العِلْمِ مُعتَصِماً
فالعِلمُ للمَرءِ مِثلُ الماء للسَّمَکِ
و گفته شده است:
دانش در سینه چون خورشید در آسمان است و عقل برای انسان مانند تاج
برای پادشاه است.
دستانت را بر ریسمان دانش محکمدار، زیرا دانش برای انسان مانند آب
برای ماهی است.