اَلدَّرسُ الثالث

لا فَرْقَ بَیْنَ غَنـىٍّ و فَقیرٍ

سَلَّمَ رَجُلٌ فَقیرٌ عَلَی أحَدِ الصَّحابةِ فـى الطریقِ، فَرَدَّ الصَّحابـىُّ السَّلامَ بِبُرُودَةٍ.

بَعْدَ مُدَّةٍ سَلَّمَ رَجُلٌ غَنـىٌّ عَلی ذلکَ الصَّحابـىِّ فنَهَض الصَّحابـىُّ مِنْ مَکانِه و رَدَّالسَّلامَ عَلیْه بحَرارةٍ و صَافَحَهُ باحْتِرام ٍو رَحَّبَ به...

 درس سوم

هیچ فرقی میان ثروتمند و فقیر نیست.

مردی فقیر به یکی از صحابه سلام کرد و صحابی سلام او را با سردی جواب داد.

بعد از مدتی مردی دارا به آن صحابی سلام کرد و صحابی از جای خود برخاست و سلام او را به گرمی جواب داد و با احترام به او دست داد و به او خوش‌‌آمد گفت ...

 

 لَمَّا وَصَلَ الخبرُ إلـی رَسُولِ اللّهِ (ص) تأسَّفَ و قالَ:

"مَن لَقِىَ فَقیراً مُسْلِماً فسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلافَ سَلامِه علی الأغْنِیاءِ لَقِىَ اللّهَ عزَّ وجلَّ یَوْمَ القیامةِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضبانُ".

 وقتی خبر به رسول خدا(ص) رسید افسوس خورد وگفت:

"هرکس فقیری مسلمان را، ببیند و بر او سلامی دهد که غیر از سلام وی بر ثروتمندان باشد خداوند عزّوجلّ را روز قیامت دیدار کند درحالی که او بر وی خشمگین است."

 

الرَّجلُ المُحسِنُ؟!

 أحْدَثَ رَجُلٌ مُحْسِنٌ مَسْجِداً. فَسَألَهُ بُهْلولٌ عن سَبَبِ بِناءِ المَسْجِدِ.

 مرد نیکوکار

مردی نیکوکار مسجدی ساخت، بهلول از او درباره انگیزه ساخت مسجد سؤال کرد.

 

فقالَ الرّجُلُ: أحْدَثْتُه لاکتِسابِ الثوابِ.

قَصَدَ بُهلُولٌ اخْتِبارَ الرَّجُلِ و مِقدارِ إخلاصِه فـى العَمَلِ. فکَتَبَ فـى لَیلةٍ عَلی جِدارِ المَسْجدِ:

"قَدْ أحدَثَ هَذا المَکانَ المُقدَّسَ الرَّجلُ المُحسِنُ بُهلولٌ"   

                    

مرد گفت: آن را برای کسب ثواب ساختم.

بهلول خواست این مرد و مقدار اخلاص او را در کار امتحان کند. لذا شبی روی دیوار مسجد نوشت:

این مکان مقدس را مرد نیکوکار بهلول ساخته است.

 

فـى الصَّباحِ لَمّا انتَشَرَ الخَبَرُ ذَهَبَ النّاسُ إلى بُهلولٍ لتَهْنِئَتهِ عَلی عَمَلِه الحَسَنِ.

سَمِعَ الرَّجُلُ المُحسِنُ هَذَا الخَبَرَ فغَضِبَ شَدیداً و ذَهَبَ إلى بُهلولٍ و شَتَمَه و قالَ له: أیُّها المَکّارُ لَقَد ضَیَّعتَ أموالـى  و جَعَلتَ نفسَکَ شهیراً بَینَ النّاسِ.

 

صبح وقتی این خبر انتشار یافت مردم پیش بهلول رفتند تا به وی بخاطر کار خوبش تبریک گویند.

مرد نیکوکار این خبر را شنید و بسیار خشمگین شد و پیش بهلول رفت و به او دشنام داد و گفت: ای حیله‌گر تو اموال من را تباه کردی و خودت را میان مردم معروف گردانیدی.

 

 فذَهَبَ إلى المَسْجدِ بسُرعَةٍ و حَذَفَ اسمَ بُهلولٍ و کَتَبَ اسمَه بَدَلَه و عندئذٍ شَعَرَ بالرّاحةِ!!

و لمّا شاهَدَ بُهلولٌ هذا العَمَلَ ابتَسَمَ و قال:

﴿ إنّما یَتَقبَّلُ اللّهُ مِن المُتَّقینَ﴾

 

سپس به سرعت به سوی مسجد رفت و نام بهلول را حذف کرد واسم خود را بجای آن نوشت و در این هنگام احساس راحتی نمود!! وقتی بهلول این کار را دید لبخندی زد وگفت:

"خداوند فقط از پرهیزکاران قبول می‌کند"
X