قواعد درس اول عربی اول دبیرستان
قواعد زبان عربی یا در مورد کلمه است یا
جمله :
در دستور زبان عربی کلمه بر سه نوع است: اسم فعل
حرف
اسم : کلمه ای است که
دارای معناست ولی زمان ندارد.مانند :بیت، طالب ، سعید .
فعل :
کلمه ای است که بر انجام دادن کار یا داشتن حالتی در یکی از زمانهای سه گانه (گذشته،حال،آینده)
دلالت می کند. مانند:کَتَبَ (نوشت)،یَکتُبُ(می
نویسد)،اُکْتُبْ (بنویس).
حرف :
کلمه ای است که معنای مستقلی ندارد(و در قالب جمله معنا پیدا می کند) وبرای ارتباط
دادن میان کلمات دیگر به کار می رود.
مانند: حرف (فی)در جمله ی:(کتب الطالبُ
الدرسَ فی المدرسة).
ما ابتدا به بررسی (فعل) وپس از آن به
بررسی (اسم) می پردازیم.
1.فعل به لحاظ زمان(نوع)
یاماضی است یامضارع است یا امر .
2 . به لحاظ صیغه یا
غائب است یا مخاطب و یا متکلم .
3.به
لحاظ تعداد
حروف اصلی ، یا ثلاثی است یا رباعی و هر یک از آنها یا
مجردند یا مزید.
4.
به لحاظ نیاز وعدم
نیاز به مفعول یا لازم است یا متعدی .
5.به
لحاظ متغیّر یا
ثابت بودن حرکت حرف آخر یا معرب است یا مبنی .
6.به لحاظ مشخص یا نامشخص بودن فاعلش
یا معلوم است یا مجهول.
7.به
لحاظ وجود یا
عدم وجود حرف علّه درمیان حروف اصلی آن یا معتل است یا صحیح.
1.ماضی، مضارع، امر .
فعل به لحاظ زمان (نوع) یا ماضی
است یا مضارع ویا امر.
فعل ماضی :
فعلی است که بر انجام کار یا پدید آمدن حالتی در زمان گذشته دلالت می
کند.مانند:جَلَسَ(نشست) حَسُنَ(نیکوشد).
فعل مضارع :
فعلی است که بر انجام کار یا پدید آمدن حالتی در زمان حال یا آینده دلالت می کند. مانند:
یَجلِسُ(می نشیند)،یَحسُنُ(نیکو می شود).
فعل امر :
فعلی است که بر طلب انجام کار یا پدید آمدن حالتی دلالت می کند. مانند:اِجلِس(بنشین)،اُحسُنْ(نیکو
شو).
فعل ماضی: فعلی است که بر انجام
کار یا پدید آمدن حالتی در زمان گذشته دلالت می کند.مانند:جَلَسَ(نشست)
حَسُنَ(نیکوشد).
فعل ماضی بر طبق حالتهای مختلف فاعلش (که
همان ضمیر متصل مرفوع وضمیر مستتر است) دارای چهارده صیغه است.
یا حضور ندارد که به آن غائب می
گوییم (او ، آنها)
یا مورد خطاب است که به آن مخاطب
می گوییم (تو ،شما)
یا خود گوینده است که به آن متکلم
می گوییم (من ، ما)
هر کدام از غائب ومخاطب یا مذکرند
ویا مونث
و هر کدام از اینها :
یا یکی است که به آن مفرد می
گوییم.
یا دو تاست که به آن مثنی می
گوییم .
یا بیش از دو تاست که به آن جمع می
گوییم.
در مورد متکلم هم:
یا به تنهایی است که به آن متکلم وحده
می گوییم.
یا به همراه دیگران است که به آن متکلم
مع الغیر می گوییم.
روش ساختن فعل ماضی(فعل
ماضی معلوم ثلاثی مجرد):
باید بدانیم که فعل ماضی معلوم ثلاثی
مجرد از مصدر(همه فعلها دارای مصدر هستند) گرفته می شود.به این ترتیب:
1.حروف زائد مصدر را(اگر حرف زائد
دارد)حذف می کنیم.پس سه حرف اصلی باقی می ماند.
2.به حرف اول وسوم ،فتحه َ می دهیم.
3.حرکت حرف دوم در ماضی سماعی است(سماعی
یعنی شنیداری ومنظور این است که باید آنرا از قبل شنیده باشیم)پس حرکت این حرف دوم
ممکن است فتحه َ یا کسره ِ یا ضمه
ُ باشد.
مثال: ذهاب←
ذهب← ذَهبَ←
ذَهَبَ
حُسبان←حسب←حَسبَ←حَسِبَ
قُرْبْ ← قرب ←
قَربَ ←قَرُبَ
به این ترتیب فعل ماضی معلوم ثلاثی مجرد
بر سه وزن می آید: فَعَلَ ، فَعِلَ ، فَعُلَ
ü به حرف اول اصلی،(فاءالفعل) به حرف دوم(عین
الفعل) وبه حرف سوم (لام الفعل) می گوییم.
اکنون شما از این مصدرها،صیغه ی اول ماضی
بسازید:
ضَرْبْ : عِلْمْ:
خروج:
کرامة:
کتابة:
توجه داشته باشید که هر کدام از فعلهایی
که ساختید،صیغه ی اول ماضی خود را تشکیل می دهند وسیزده صیغه ی دیگر،از این صیغه
به دست می آید.
جدول صرف چهارده صیغه ی ماضی فعل ذَهَبَ
یَذهَبُ
| غائب | مخاطب | متکلم |
مذکر | مونث | مذکر | مونث | وحده | معالغیر |
مفرد | ذَهَبَ | ذَهَبَتْ | ذَهَبْتَ | ذَهَبْتِ | ذَهَبْتُ | ذَهَبْنا |
مثنی | ذَهَبا | ذَهَبَتا | ذَهَبْتُما | ذَهَبْتما |
جمع | ذَهَبوا | ذَهَبْنَ | ذَهَبْتُم | ذَهَبْتُنَّ |
اکنون شما در دفتر خود،چهارده صیغه ی
ماضی فعل(نَصَرَ، یَنصُرُ)را صرف کنید.
اگر یادتان باشد در ابتدای بحث گفتیم که
فعل ماضی بر طبق حالتهای مختلف فاعلش دارای چهارده صیغه است.اکنون شما فاعل را در
چهارده صیغه ای که صرف کرده اید پیدا کنید.
سپس به سوالات زیر پاسخ دهید:
1.در صیغه ی اول وچهارم،فاعل را مشخص
کنید.
2.در سایر صیغه ها،فاعل چه نوع ضمیری
است.
3.حرف(ت)در صیغه های چهار وپنج نشانه
چیست؟
فعل مضارع: فعلی است که بر انجام کار
یا پدید آمدن حالتی در زمان حال یا آینده دلالت می کند. مانند:
یَجلِسُ(می نشیند)،یَحسُنُ(نیکو می شود).
روش ساختن فعل مضارع
: فعل مضارع از فعل ماضی ساخته می شود، البته صیغه ی اول مضارع را از صیغه ی اول
ماضی می سازیم.به این ترتیب:
1.حرف(ی)فتحه دار( ﯧَ )به ابتدای فعل
اضافه می کنیم.
2.فاءالفعل(اولین حرف اصلی)را ساکن می
کنیم.
3.لام الفعل(آخرین حرف اصلی)را ضمه می
دهیم.
4.حرکت عین الفعل(دومین حرف اصلی)در
مضارع هم مانند ماضی،سماعی است.
در نتیجه فعل مضارع معلوم ثلاثی مجرد،بر
یکی از سه وزن زیر می آید.
یَفْعَلُ مانند
یَذْهَبُ
یَفْعِلُ مانند
یَضْرِبُ
یَفْعُلُ مانند
یَخْرُجُ
اکنون شما در مقابل هر کدام از فعلهای
ماضی زیر فعل مضارع آنرا بنویسید.
نَظَرَ: فَتَحَ: سَمِعَ: أکَلَ: کَرُمَ:
توجه داشته باشید که هر کدام از فعلهایی
که ساختید،صیغه ی اول مضارع خود را تشکیل می دهند وسیزده صیغه ی دیگر،از این صیغه
به دست می آید.
جدول صرف چهارده صیغه ی مضارع فعل ذَهَبَ
یَذهَبُ
| غائب | مخاطب | متکلم |
مذکر | مونث | مذکر | مونث | وحده | معالغیر |
مفرد | یَذْهَبُ | تَذْهَبُ | تَذْهَبُ | تَذْهَبینَ | أذْهَبُ | نَذْهَبُ |
مثنی | یَذْهَبانِ | تَذْهَبانِ | تَذْهَبانِ | تَذْهَبانِ |
جمع | یَذْهَبونَ | یَذْهَبْنَ | تَذْهَبونَ | تَذْهَبْنَ |
اکنون شما در دفتر خود،چهارده صیغه ی
مضارع فعل(نَصَرَ ،یَنصُرُ)را صرف کنید.
اگر یادتان باشد در ابتدای بحث گفتیم که
فعل مضارع بر طبق حالتهای مختلف فاعلش دارای چهارده صیغه است.اکنون شما فاعل را در
چهارده صیغه ای که صرف کرده اید پیدا کنید.
سپس به سوالات زیر پاسخ دهید:
1.حروف أتَینَ(أ ت ی ن) را در ابتدای
فعلهای مضارع مشخص کنید.
2.در قواعدسال اول دبیرستان خواندید که
فعل مضارع یک فعل معرب ومرفوع است،علائم رفع را در چهارده صیغه مشخص کنید.
3.چرا دو صیغه ی جمع مونث(6و12)علامت رفع
ندارند؟
فعل امر مخاطب:
فعل امر فعلی است که بر طلب انجام کار یا
پدید آمدن حالتی دلالت می کند.مانند(إضرِبْ←بزن)
(اُحسُنْ←نیکو شو)
نکته:فعل امر از فعل مضارع ساخته می شود.
ما تا کنون طریقه ی ساختن فعل امر مخاطب
را خوانده ایم که شش صیغه است و از شش صیغه ی مضارع مخاطب ساخته می شود(البته از
شش صیغه ی غائب و دو صیغه ی متکلم نیز می توانیم فعل امر بسازیم که طریقه ی ساختن
آنرا در بحث مضارع مجزوم بررسی خواهیم
کرد).
طریقه ی ساختن فعل امر مخاطب:(از
فعل تَضْرِبُ و تَحْسُنُ)
1.حرف
مضارع(ت) را از ابتدای فعل مضارع حذف می کنیم.(ضْرِبُ،حْسُنُ)
2.اگر
بعد از حذف (ت)،فعل، غیر قابل خواندن شد(به خاطر ساکن بودن ابتدای فعل) باید در
ابتدای فعل،همزه بیاوریم.(اضْرِبُ،احْسُنُ)
سؤال؟؟؟؟؟به این همزه ی امر چه حرکتی
باید بدهیم؟
جواب : حرکت این همزه ،به حرکت عین الفعل
مضارع بستگی دارد(عین الفعل تَضْرِبُ (ر)است که دارای حرکت کسره است وعین الفعل
تَحْسُنُ (س)است که دارای حرکت ضمه است)
الف.اگر عین الفعل مضارع،حرکت فتحه یا
کسره داشته باشد ما به این همزه ،کسره می دهیم.مانند:إضْرِبُ
ب.و در صورتی که حرکت ضمه داشته باشد به
این همزه ،ضمه می دهیم.مانند:اُحْسُنُ
3.علامتهای
رفع را از انتهای فعل مضارع حذف می کنیم.(یعنی ضمه ُ از
انتهای صیغه های 1،4،7،13،14 و(ن) از
انتهای سایر صیغه ها به جز صیغه های جمع مونث)
در نتیجه،امر تَضْرِبُ می شود إضْرِبْ
و امر تَحْسُنُ می شود اُحْسُنْ
به شش صیغه ی امر فعل ذَهَبَ یَذْهَبُ در
جدول زیر دقت کنید!!!!
| غائب | مخاطب | متکلم |
مذکر | مونث | مذکر | مونث | وحده | معالغیر |
مفرد | | | إذْهَبْ | إذْهَبی | | |
مثنی | | | إذْهَبا | إذْهَبا |
جمع | | | إذْهَبوا | إذْهَبْنَ |
اکنون در دفتر خود شش صیغه ی امر فعل
(نَصَرَ ، یَنصُرُ)را بسازید!!!!!
اسم
اسم کلمه ای است که دارای معناست ولی
زمان ندارد.مانند : شمس ، بیت ، خروج
نشانه های اسم :
_ال می گیرد.(الطالبُ)
_تنوین می گیرد.(طالبٌ)
_نون مثنی وجمع می گیرد.(طالبانِ ،
طالبونَ)
_مجرور می شود.(إلی الطالبِ ،کتابُ
الطالبِ)
_مضاف می شود.(طالبُ المدرسةِ)
_منادی می شود.(یا طالبُ)
تقسیمات اسم :
اسمها دارای تقسیمات گوناگونی هستند که
به تعدادی از آنها اشاره می کنیم :
1.مفرد،مثنی وجمع . 2.مذکر ومؤنث 3.جامد ومشتق 4.معرب ومبنی 5.معرفه ونکره
1.مفرد،مثنی ،جمع :
مفرد :
اسمی است که بر یک فرد دلالت می کند مانند : طالب ، طالبة ، جمیل ، شجرة
مثنی :
اسمی است که بر دو فرد دلالت می کند مانند : طالبان ، طالبَین ، شجرتان
علائم مثنی :
·
الف
در (انِ) مانند طالبانِ
·
(ی)
در ( َینِ) مانند طالبَینِ
جمع :
اسمی است که بر بیش از دو نفر دلالت می کند مانند طالبون،طالبین ،طالبات ، طلاب
تقسیمات اسم جمع:جمع مذکر سالم،جمع مونث
سالم،جمع مکسر
نشانه ی جمع مذکر سالم : در انتهای جمع
مذکرسالم یا (ونَ) می آید مانند طالبونَ
یا (ینَ) می آید مانند طالبینَ .
نشانه ی جمع مونث سالم : در انتهای جمع
مونث سالم (ات) می آید مانند طالبات .
نشانه ی جمع مکسر :
جمع مکسر نشانه ی خاصی ندارد مانند
طلّاب،بیوت ،رجال
�مفرد این اسمها را بنویسید
مثنی | مفرد | جمعمذکر | مفرد | جمعمونث | مفرد | جمعمکسر | مفرد |
والدَین | | خاشعون | | عالمات | | ایّام | |
تلمیذتان | | مسؤولین | | صالحات | | علوم | |
بَحرَین | | معلمون | | فراشة | | عباد | |
اسمها یا مذکرند یا مؤنث
اسمهای مذکری که می توان آنها را به شکل
مونث درآورد به وسیله ی یکی از علامت های سه گانه ی
تأنیث،مونث می شوند مانند:
مذکر | مؤنث |
عالِم(مرد دانشمند) | عالِمة(زن دانشمند) |
أکبر(مرد بزرگتر ) | کُبری(زن بزرگتر ) |
أعمی(مرد نابینا) | عَمیاء(زن نابینا) |
اسم
اشاره
:
اسمی
است که به وسیله ی آن به شخص یا شئ معینی اشاره می کنیم .
اشاره
قریب (اشاره نزدیک)
| مذکر | مؤنث |
مفرد | هذا(این ) | هذه(این ) |
مثنی | هذانِ –هذَینِ (اینها ) | هاتانِ– هاتَینِ (اینها ) |
جمع | هؤلاءِ (اینها ) |
اشاره
بعید (اشاره دور )
| مذکر | مؤنث |
مفرد | ذلکَ (آن ) | تلکَ(آن ) |
مثنی | - | - |
جمع | اؤلئک ( آنها ) |
اشاره
به مکان
اشاره به مکان نزدیک | اشاره به مکان دور |
هُنا(اینجا ) | هُناکَ، هُنالِکَ ( آنجا ) |
ü به اسمی که پس از اسم اشاره می آید (مشار
الیه) می گوییم.
_ مشارالیه هر گاه دارای (ال) باشد ، اسم
اشاره آن به صورت مفرد ترجمه می شود هرچند مثنی یا جمع باشد، که در این صورت با
صفت اشاره یا اسم اشاره فارسی مطابقت می کند:
هذا الفلّاح (این کشاورز) هذان الفلّاحانِ (این دو
کشاورز) هؤلاء الفلّاحونِ
(این کشاورزان )
_ مشار الیه هر گاه بدون (ال) باشد ، اسم
اشاره آن عیناً ترجمه می شود و در این صورت با ضمیر اشاره فارسی مطابقت می کند:
هذا فلّاحٌ : این کشاورز است. هذانِ فلّاحانِ : اینها دو کشاورزند . هؤلاء فلّاحونَ : اینها کشاورزند.
_مشارالیه هر گاه جمع غیر عاقل باشد، اسم
اشاره به صورت مفرد مؤنث (هذه ، تلک ) به کار می رود .
هذه الکتب . تلک المناطق .
اسم استفهام :
کلمات پرسشی یا حرف استفهام هستند و یا
اسم استفهام.
حروف استفهام : أ ،
هَل ( آیا)
اسمهای استفهام :
مَن (چه کسی) ، ما- ماهوَ -ماهیَ ( چه
چیزی ) ، ماذا (چه چیزی ) ، أینَ (کجا)
،متی(چه وقت ) ،أیّ (کدام ) ، کیفَ (چگونه ) ، کَم (چند ،چقدر) .